جدول جو
جدول جو

معنی تاس ماهی - جستجوی لغت در جدول جو

تاس ماهی
سگ ماهی، نوعی ماهی دریایی که اغلب عظیم الجثه، دارای بدن کشیده و دم دوشاخه هستند
تصویری از تاس ماهی
تصویر تاس ماهی
فرهنگ فارسی عمید
تاس ماهی
از نوع سگ ماهیان، دارای اندامی بزرگ و مخروطی، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود، درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد، صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن خاویار است و از مثانۀ آن بهترین سریشم ماهی سازند، محمّد معین درحاشیۀ برهان قاطع آرد: نوعی ماهی که خاویار تخم آن است، درازای تاس ماهی ندرهً از 2 متر و وزن آن از 120 کیلوگرم تجاوز می کند
لغت نامه دهخدا
تاس ماهی
ماهی خاویار
تصویری از تاس ماهی
تصویر تاس ماهی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاج ماه
تصویر تاج ماه
(دخترانه)
آنکه چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه ماهی
تصویر شاه ماهی
نوعی ماهی دریایی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاو ماهی
تصویر گاو ماهی
گاو زمین، در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مثال ز زخم سمش گاوماهی ستوه / به جستن چو برق و به هیکل چو کوه (فردوسی - لغت نامه - گاوماهی)
فرهنگ فارسی عمید
یا سرزمین ’وان دیمن’، جزیره نسبهً بزرگی است در جنوب استرالیا و بوسیلۀ آب کم عمقی از استرالیا جدا میشود، یکی از دول مشترک المنافع انگلستان است و 216000 تن سکنه دارد و دارای معادن نفت، طلا و مس است، رجوع به تاسمان و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
برج حوت:
تا که آن سلطان به خان ماهی آید میهمان
خازنان بحر در بر میهمان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
نام جزیره ای است به دریا و کلمه فارسی است و عرب آن را تعریب کرده سماهیج گویند و آن جزیره ای میان عمان و بحرین باشد میان دریا، (از معجم البلدان، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، اصمعی گوید: سماهیج جزیره ایست در دریا که به فارسی ’ماش ماهی’ گفته می شود و عرب آن را معرب کرده است، (از المعرب جوالیقی ص 202)، رجوع به سماهیج شود
لغت نامه دهخدا
گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که بدنی کشیده و بالۀ شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد، گونه هائی از این ماهی در دریای خزر نیز فراوانند، (فرهنگ فارسی معین، ذیل ماهی)
لغت نامه دهخدا
ماهی ممتاز در نوع یا جنس از دیگران ماهیان، نام فارسی بطارخ است و آن نوعی از ماهی است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، یکی از گونه های ماهیهای کوچک استخوانی دریازی است، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُفْ فا حِ)
نارنج یا لیمو. (ناظم الاطباء). ابن ماسویه گوید تفاح مائی را بعضی از اعراب اترج گویند و دوس گوید تفاح مائی نوعی است از ترنج در هر چهار فصل سال پر بار باشد و ترنج او ’؟’ به هیئت دراز باشد و اطراف او متساوی نباشد و رنگ او زرد باشد و خوشبوی بود و دانۀ او به دانۀ امرود مشابهت دارد. (از ترجمه صیدنه). منسوب به شهر ماه نه به ماء. لیموترش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترجمه ضریر انطاکی و ترجمه ابن البیطار چ لکلرک شود
لغت نامه دهخدا
(رْ / رِ)
استخوان ماهی. (آنندراج). تیغ ماهی. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سس ماهی
تصویر سس ماهی
گونه ای ماهی که در رودخانه های شمال ایران وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماش ماهی
تصویر ماش ماهی
یکی از گونه های ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاو ماهی
تصویر گاو ماهی
گونه ای ماهی استخوانی که در بحر خزر فراوانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلس ماهی
تصویر فلس ماهی
کچ پدیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه ماهی
تصویر شاه ماهی
یکی از گونه های ماهی های کوچک استخوانی دریازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس بازی
تصویر تاس بازی
نوعی بر دو باخت که بوسیله تاس انجام گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابه ماهی
تصویر تابه ماهی
ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به تیرماه، پاییزی پاییزه. (توضیح در قدیم تیر ماه در فصل پاییز می افتاد)، در محصولی که در پاییز کشته باشند (بیشتر در سیستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاو ماهی
تصویر گاو ماهی
گاوی که طبق افسانه ها در زیر زمین است و زمین روی شاخ این گاو قراردارد و خود گاو بر پشت ماهی ایستاده است، گاو زمین
فرهنگ فارسی معین
کارها را سرسری و با بی دقتی انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی